Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (3916 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Wesen {n} U موجود
bestehen U موجود بودن
da sein U موجود بودن
Nekton {n} U موجود شناور
vorkommen U موجود بودن
Lebewesen {n} U موجود زنده
gegenwärtig sein U موجود بودن
Fabelwesen {n} U موجود افسانه ای
Aufbesserung {f} U اصلاح
Berichtigung {f} U اصلاح
Besserung {f} U اصلاح
Ausbesserung {f} U اصلاح
Reform {f} U اصلاح
vorliegen U موجود [در دسترس] بودن
Auftragsbestand {m} U جنس موجود سفارشی
verbessern U اصلاح کردن
berichtigen U اصلاح کردن
ausbessern U اصلاح کردن
nachbessern U اصلاح کردن
ändern U اصلاح کردن
flicken U اصلاح کردن
korrigieren U اصلاح کردن
Inventarbuch U کتاب فهرست اموال موجود
Gibt es einen Helm? U کلاه ایمنی موجود است؟
[Gibt es] Zuschlagsgebühr? U هزینه اضافه [هم موجود است] ؟
überarbeitete Auflage {f} U چاپ اصلاح شده
Eugenik {f} U علم اصلاح نژاد
Eugenetik {f} U علم اصلاح نژاد
Sie verbessert mich ständig. U او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
Abänderung {f} اصلاح [لایحه ، قانون]
einliegen U موجود [در دسترس] بودن [اصطلاح رسمی]
etwas [Akkusativ] abkriegen U توی دردسرافتادن [اصلاح روزمره]
etwas [Akkusativ] abkriegen U چیزی را دورکردن [اصلاح روزمره]
Eukaryot {m} U موجود زنده دارای هسته و دیوار سلول
Ist noch etwas da? هنوز موجود است؟ [باقی مانده چیزی]
Explantation {f} U جداسازی عضو یک موجود زنده [برای پیوند]
etwas [Akkusativ] abkriegen U چیزی را برطرف کردن [اصلاح روزمره]
etwas [Akkusativ] abkriegen U چیزی را پاک کردن [اصلاح روزمره]
Umbau {m} [von etwas] U تغییر شکل دادن [پیرایش] [اصلاح] چیزی
Änderung {f} [von etwas] U تغییر شکل دادن [پیرایش] [اصلاح] چیزی
Umgestaltung {f} [von etwas] U تغییر شکل دادن [پیرایش] [اصلاح] چیزی
unveränderte Auflage {f} U چاپ تازه [از نسخه اصلی بدون اصلاح]
außer wenn <conj.> U جز اینکه
wenn nicht <conj.> U جز اینکه
obwohl <conj.> U با اینکه
wenngleich <conj.> U با اینکه
es sei denn, dass <conj.> U جز اینکه
allerdings <adv.> U با اینکه
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با اینکه
um zu ... U تا [اینکه ]
um ... zu U تا [اینکه ]
obgleich <conj.> U با اینکه
Gibt es einen Preisnachlass, wenn ich mehrere Fahrkarten kaufe? U تنزیل قیمت موجود است اگر چندتا بلیط بخرم؟
Aufgrund der Überprüfung wurden unsere Sicherheitsmaßnahmen umgestaltet. U به علت بررسی روش های امنیتی ما اصلاح شدند.
Kommt nicht in die Tüte! U این غیرممکن است که عملی بشود. [اصلاح روزمره]
sondern <conj.> U بدون اینکه
es sei denn, dass <conj.> U مگر اینکه
ohne dass <conj.> U بدون اینکه
wenn nicht <conj.> U مگر اینکه
sondern <conj.> U مگر اینکه
außer wenn <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U بدون اینکه
ohne zu <conj.> U مگر اینکه
außer dass <conj.> U مگر اینکه
außer dass <conj.> U بدون اینکه
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
um ... zu U برای [اینکه]
sobald <adv.> U به محض اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
anstatt dessen U بجای اینکه
unter dem Vorbehalt, dass ... U به شرط اینکه ....
ohne dass <conj.> U مگر اینکه
da <conj.> U برای اینکه
Eine Reform des Versicherungsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Eine Reform des Pensionsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
obschon <conj.> U با اینکه [اصطلاح رسمی ]
was ... anbelangt U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
um nicht zu sagen... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
Obwohl er mir nichts bedeutet ... U با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
statt ... zu tun U بجای اینکه انجام بدهند
anstatt zu arbeiten U بجای اینکه او کار بکند
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
als ob [Konjunktiv] U مثل اینکه [همراه با وجه شرطی]
anstatt, dass er arbeitet U بجای اینکه او [مرد] کار بکند
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
Je nachdem, wie spät wir ankommen ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
ohne Spuren zu hinterlassen <adv.> U بدون اینکه ردی باقی بگذارد
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
falls [vom Arzt] nicht anders verordnet U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
Es ist schön dich wiederzusehen. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
die Arbeit abbrechen. U ازکار [بدون اینکه به پایان برسند ] دست بکشند.
Jemandem wegen des Zuspätkommens Vorwürfe machen U کسی را بخاطر اینکه دیر آمده سرزنش کردن
Wenn ich sie sehe, gibt es mir einen Stich. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
vorbehaltlich anderweitiger Regelung U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
Ohne die Bedeutung dieser Frage schmälern zu wollen, möchte ich ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
als <conj.> U مانند [چون] [بعنوان] [بطوریکه] [چنانکه] [نظر به اینکه] [در نتیجه]
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
Maßnahmen ergreifen, um solche Praktiken zu unterbinden U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Die Abnahme erfolgt, sobald die Arbeiten abgeschlossen sind. U پس از اینکه اعمال به پایان رسیدند قبولی حواله صورت می گیرد. [ حقوق]
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Wie zeige ich ihr ohne Worte, dass ich verliebt bin U چطور بدون اینکه حرفی بزنم به او [زن] نشون بدم که عاشق شدم؟
Es ist lieb, dass du dir Sorgen machst, aber es geht mir gut. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
bisherig [vorläufig] <adj.> U تا کنون [حاضر] [در حال حاضر] [موجود] [تا این تاریخ]
Dämpfe nicht einatmen, auch wenn kein Geruch wahrnehmbar. [Sicherheitshinweis] U نفس به داخل نکشید با اینکه هیچ بویی قابل حس نیست. [نکته ایمنی]
Er kam ums Leben, als sein Fallschirm versagte. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
sich berieseln lassen U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Wegen der häufigen Fehlalarme wird im Ernstfall niemand reagieren. U بخاطر اینکه بارها اعلام خطر دروغ است هیچکس در موقعیت جدی واکنش نمی کند.
einen Mangel feststellen [beheben] U به اشکالی پی بردن [اشکالی را اصلاح کردن]
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
Wenn man bedenkt, dass er Fußball erst zwei Jahre spielt, macht er es gut. U با ملاحظه به اینکه او تنها دو سال است که فوتبال بازی می کند قشنگ بازی می کند.
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Recent search history Forum search
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com